مجله پزشکی

جدید ترین مطالب
بخش بایگانی

آیا برای خودتان وقت کافی دارید؟

مناطق زیادی وجود دارد که ما بیشتر وقت خود را در طول روز می گذرانیم وقتی خانواده ، دوستان ، تجارت و برنامه های تلفنی خود را در نظر می گیریم. آیا برای شما هم این اتفاق نمی افتد ، وقتی آخر روز به رختخواب می روید ، ناگهان به یاد کتابی می افتید که فراموش کرده اید بخرید ، ورزشی که به خود قول داده اید اما هنوز نتوانسته اید آن را انجام دهید؟ یک روز ، یک هفته ، می دانید ، یک ماه گذشت اما شما فقط نمی توانستید این کار را انجام دهید. شاید ابتدای سال تصمیمی بود که شما گرفتید ، اما ماه تمام شد ، شما حتی هنوز شروع نکرده اید ...

خواه تصمیم سال نو باشد ، خواه یک آرزوی روزمره یا یک نیاز ، ما اغلب نیازهای خود را در برنامه دوم یا حتی برنامه سوم قرار می دهیم. روزها و ماه ها می گذرد که می گویم "ابتدا باید این کار را تمام کنم ، سپس انجام می دهم". و با به تأخیر انداختن خواسته هایمان ، متوجه می شویم که دیگران را به خاطر ناراضی بودن یا کارهایی که بعد از مدتی انجام نداده ایم ، مقصر می دانیم. نمی توانستم چون همه در خانه از من انتظار دارند. نمی توانستم چون اضافه کاری کردم. نمی توانستم چون نمی فهمیدم چگونه زمان می گذشت در حالی که درام را تماشا می کردم.

زیرا لیست ما اینگونه ادامه دارد و ادامه می یابد. گاهی اوقات اینها می توانند علل واقعی باشند. اما بیایید واقع بین باشیم؛ آیا آنچه را که نیاز داریم به عنوان اولویت خود می بینیم؟ یا اینکه ما سعی می کنیم به نیازهای دیگران کمک کنیم ، خودمان را نادیده می گیریم و سپس بهانه می گیریم؟

وقتی به وضعیت نادیده گرفتن نگاه می کنیم می بینیم که غالباً از احساسات خودمان بی اطلاع هستیم. در حالی که ما نمی توانیم در طول روز به نیازهای خود گوش فرا دهیم ، اما دلیلی که هنگام خوابیدن به ذهنمان خطور می کند ، اندکی به همین دلیل است. این بدان معنی است که ما فقط می فهمیم که چگونه در رختخواب هستیم و به احساسات بدن گوش می دهیم. بعضی از افراد حتی ممکن است این را تجربه نکنند.

من هم مدتها چیزی را مقصر می دانستم. سالها طول کشید تا دیدم دلیل این که نمی توانم این کار را بکنم به خاطر من است. دوره ای که ناراضی بودم و نمی توانستم درک کنم که چرا ، وقتی شروع به تحقیق درباره دلایل کردم ، دیدم که همیشه انرژی خود را می دهم. (مقاله من که در آن دوره خود را به طور مفصل توضیح دادم: آیا انرژی زندگی شما می تواند آزادانه در بدن شما حرکت کند؟) من فضایی برای احساس نیازهای خودم ایجاد نمی کردم. پس از درک این موضوع ، در طول روز به آرامی شروع به ایجاد فواصل زمانی کردم که وقت خود را صرف درک خواسته های خودم می کردم. بعضی اوقات این یک فنجان قهوه بود که من بی سر و صدا می نشستم ، دفتر خاطرات می نوشتم ، مدیتیشن می کردم ، یوگا می کردم (به خصوص یین یوگا) و گاهی پنج دقیقه می نشستم و کاری نمی کردم.

در حالی که فضاهایی که طی این سال ها ایجاد کرده ام متنوع است ، همه آنها به من کمک می کنند آنچه را که فکر می کنم ، احساس می کنم ، می خواهم و نیاز دارم ببینم. روش های مراقبه ای که طی هفت ماه گذشته انجام داده ام همچنین فضایی را که برای خودم باز کرده ام تقویت کرده و درک نیازهای خودم را تسریع می کند.

اگرچه من همزمان احساس این نیازها را انجام می دهم ، اما خواسته های خودم را نیز برآورده می کنم. چون می دانم اگر این کار را نکنم تأثیر منفی روی کارهای فعلی من خواهد داشت.

گاهی اوقات این درخواست ها یک چیز ساده مانند استراحت ، کمی پیاده روی ، خوردن دسر ، گاهی اوقات عدم بازگشت سریع به پیام ها است. گاهی اوقات می تواند وضعیت پیچیده تری مانند تمرین یوگا یا تغییر روند تغذیه ای باشد. اما نتیجه مشترک برای همه آنها این است که وقتی آخر روز به رختخواب رفتم ، ببینید امروز چه کاری انجام می دهم ، دیگر این کار را نکردم. به همین دلیل دوباره نتوانستم برای خودم وقت بگذارم. من در واقع به دیگران نه نمی گویم مگر اینکه خواسته های خودم را نادیده بگیرم. من تازه شروع کردم به خودم بله گفتن.

همچنین می توانید با ایجاد فضاهای کوچک برای شنیدن خواسته ها و نیازهای خود و گوش دادن به احساسات خود، به خود بگویید بله. زندگی برای ناراضی بودن و مسئولیت پذیری دیگران بسیار کوتاه است! بیایید ببینیم چه نوع نیازهای شما ، منتظر شنیدن توسط خودتان است؟ چگونه دوست دارید با بله گفتن چیزی که مدتهاست در ذهن شما است شروع کنید؟

آیا برای خودتان وقت کافی دارید؟

مناطق زیادی وجود دارد که ما بیشتر وقت خود را در طول روز می گذرانیم وقتی خانواده ، دوستان ، تجارت و برنامه های تلفنی خود را در نظر می گیریم. آیا برای شما هم این اتفاق نمی افتد ، وقتی آخر روز به رختخواب می روید ، ناگهان به یاد کتابی می افتید که فراموش کرده اید بخرید ، ورزشی که به خود قول داده اید اما هنوز نتوانسته اید آن را انجام دهید؟ یک روز ، یک هفته ، می دانید ، یک ماه گذشت اما شما فقط نمی توانستید این کار را انجام دهید. شاید ابتدای سال تصمیمی بود که شما گرفتید ، اما ماه تمام شد ، شما حتی هنوز شروع نکرده اید ...

خواه تصمیم سال نو باشد ، خواه یک آرزوی روزمره یا یک نیاز ، ما اغلب نیازهای خود را در برنامه دوم یا حتی برنامه سوم قرار می دهیم. روزها و ماه ها می گذرد که می گویم "ابتدا باید این کار را تمام کنم ، سپس انجام می دهم". و با به تأخیر انداختن خواسته هایمان ، متوجه می شویم که دیگران را به خاطر ناراضی بودن یا کارهایی که بعد از مدتی انجام نداده ایم ، مقصر می دانیم. نمی توانستم چون همه در خانه از من انتظار دارند. نمی توانستم چون اضافه کاری کردم. نمی توانستم چون نمی فهمیدم چگونه زمان می گذشت در حالی که درام را تماشا می کردم.

زیرا لیست ما اینگونه ادامه دارد و ادامه می یابد. گاهی اوقات اینها می توانند علل واقعی باشند. اما بیایید واقع بین باشیم؛ آیا آنچه را که نیاز داریم به عنوان اولویت خود می بینیم؟ یا اینکه ما سعی می کنیم به نیازهای دیگران کمک کنیم ، خودمان را نادیده می گیریم و سپس بهانه می گیریم؟

وقتی به وضعیت نادیده گرفتن نگاه می کنیم می بینیم که غالباً از احساسات خودمان بی اطلاع هستیم. در حالی که ما نمی توانیم در طول روز به نیازهای خود گوش فرا دهیم ، اما دلیلی که هنگام خوابیدن به ذهنمان خطور می کند ، اندکی به همین دلیل است. این بدان معنی است که ما فقط می فهمیم که چگونه در رختخواب هستیم و به احساسات بدن گوش می دهیم. بعضی از افراد حتی ممکن است این را تجربه نکنند.

من هم مدتها چیزی را مقصر می دانستم. سالها طول کشید تا دیدم دلیل این که نمی توانم این کار را بکنم به خاطر من است. دوره ای که ناراضی بودم و نمی توانستم درک کنم که چرا ، وقتی شروع به تحقیق درباره دلایل کردم ، دیدم که همیشه انرژی خود را می دهم. (مقاله من که در آن دوره خود را به طور مفصل توضیح دادم: آیا انرژی زندگی شما می تواند آزادانه در بدن شما حرکت کند؟) من فضایی برای احساس نیازهای خودم ایجاد نمی کردم. پس از درک این موضوع ، در طول روز به آرامی شروع به ایجاد فواصل زمانی کردم که وقت خود را صرف درک خواسته های خودم می کردم. بعضی اوقات این یک فنجان قهوه بود که من بی سر و صدا می نشستم ، دفتر خاطرات می نوشتم ، مدیتیشن می کردم ، یوگا می کردم (به خصوص یین یوگا) و گاهی پنج دقیقه می نشستم و کاری نمی کردم.

در حالی که فضاهایی که طی این سال ها ایجاد کرده ام متنوع است ، همه آنها به من کمک می کنند آنچه را که فکر می کنم ، احساس می کنم ، می خواهم و نیاز دارم ببینم. روش های مراقبه ای که طی هفت ماه گذشته انجام داده ام همچنین فضایی را که برای خودم باز کرده ام تقویت کرده و درک نیازهای خودم را تسریع می کند.

اگرچه من همزمان احساس این نیازها را انجام می دهم ، اما خواسته های خودم را نیز برآورده می کنم. چون می دانم اگر این کار را نکنم تأثیر منفی روی کارهای فعلی من خواهد داشت.

گاهی اوقات این درخواست ها یک چیز ساده مانند استراحت ، کمی پیاده روی ، خوردن دسر ، گاهی اوقات عدم بازگشت سریع به پیام ها است. گاهی اوقات می تواند وضعیت پیچیده تری مانند تمرین یوگا یا تغییر روند تغذیه ای باشد. اما نتیجه مشترک برای همه آنها این است که وقتی آخر روز به رختخواب رفتم ، ببینید امروز چه کاری انجام می دهم ، دیگر این کار را نکردم. به همین دلیل دوباره نتوانستم برای خودم وقت بگذارم. من در واقع به دیگران نه نمی گویم مگر اینکه خواسته های خودم را نادیده بگیرم. من تازه شروع کردم به خودم بله گفتن.

همچنین می توانید با ایجاد فضاهای کوچک برای شنیدن خواسته ها و نیازهای خود و گوش دادن به احساسات خود، به خود بگویید بله. زندگی برای ناراضی بودن و مسئولیت پذیری دیگران بسیار کوتاه است! بیایید ببینیم چه نوع نیازهای شما ، منتظر شنیدن توسط خودتان است؟ چگونه دوست دارید با بله گفتن چیزی که مدتهاست در ذهن شما است شروع کنید؟

تظرات ارسال شده