مجله پزشکی

جدید ترین مطالب
بخش بایگانی

حمله عصبی چیست؟ آیا درمان حمله عصبی امکان پذیر است؟

حملات عصبی را می توان به عنوان ترس یا پریشانی شدید تعریف کرد که به طور ناگهانی و غیرمنتظره ای شروع می شود و به سرعت بدتر می شود.

این تأثیر تقریباً مختل در عملکرد زندگی انسان ، همراه با بسیاری از اختلالات روانشناختی است. حملات عصبی به طور ناگهانی آغاز می شود ، شدیدتر می شود ، در عرض چند دقیقه به بالاترین سطح می رسد و اغلب پس از 30-10 دقیقه خود به خود از بین می رود.

حملات عصبی باعث اختلال جدی در عملکرد یک فرد در بسیاری از زمینه ها مانند کار ، خانواده ، روابط اجتماعی ، روابط عاشقانه و مدرسه می شود. پس از تجربه حملات عصبی مکرر ، فرد علاوه بر اضطراب مداوم ، اضطراب ناشی از حملات عصبی را نیز احساس می کند. این وضعیت منجر به تبدیل حمله عصبی به یک دور باطل می شود. حملات عصبی با آنچه ما "رفتارهای اجتناب" می نامیم همراه است و فرد دائماً با اضطراب تجربه حملات عصبی از موقعیت های خاص ، افراد ، محیط ها و مکان ها جلوگیری می کند. اگرچه این روش اجتناب ، که برای به حداقل رساندن خطر حملات عصبی استفاده می شود ، بی گناه به نظر می رسد ، اما روند طبیعی زندگی فرد را به طور جدی قطع می کند.

وجود حملات عصبی که برای مدت طولانی در زندگی فرد ادامه دارد ، بسیاری از مشکلات روحی را نیز به همراه دارد. در نتیجه حملات طولانی مدت ، فرد؛ او شروع به تجربه حالت های افسردگی مانند ناتوانی در لذت بردن از زندگی ، آشفتگی در الگوی غذا خوردن (کم غذا خوردن یا پرخوری) ، الگوی خواب (خواب کم یا عدم توانایی از خوابیدن از رختخواب) ، از دست دادن انگیزه ، مبارزه با افکار ناامیدی ، گریه و عصبانیت در حالی که وجود حملات عصبی باعث این علائم افسردگی می شود ، شدت علائم افسردگی نیز حملات عصبی را افزایش می دهد. در نهایت ، زندگی برای بیمار حمله عصبی غیر قابل زندگی می شود.

علائم حمله عصبیناک

علائم برانگیختگی خودکار

  1. تپش قلب ، ضربان قلب سریع

  1. عرق کردن

  1. لرزش ، تکان دادن

  1. خشکی دهان

علائم سینه و شکم

  1. مشکل تنفس

  1. احساس خفگی

  1. درد یا فشار در پستانها

  1. اضطراب یا ناراحتی شکمی

علائم ذهنی

  1. سرگیجه ، سرگیجه ، احساس ضعف ، عدم تعادل

  1. غیر واقعی سازی ، شخصی سازی

  1. ترس از دست دادن کنترل ، فرار کردن ، از دست دادن

  1. ترس از مرگ

علائم عمومی

  1. گرگرفتگی گرم یا سرد

  1. بی حسی

اختلال عصبی چیست؟

حملات عصبی تکراری و غیرمنتظره به دلیل ترس و اضطراب مداوم از اینکه حملات عصبی در فواصل زمانی بین حملات تجربه خواهد شد ، حملات عصبی مانند "حمله قلبی" ، "دیوانه شدن ، از دست دادن کنترل ، غش کردن" ، "فلج" بد است. احساس ناراحتی ، اجتناب و اقدامات ایمنی به عنوان یک پیشگیری در برابر حملات و عواقب احتمالی (مدرسه ، کار ، ورزش ، کارهای خانه ، مراکز خرید ، حمل و نقل عمومی ، نبودن در میادین ، پرهیز از مصرف برخی از مواد غذایی و نوشیدنی ها ، این یک اختلال روانی است) که در آن تغییرات رفتاری مانند دارو ، آب ، غذا ، تجهیزات دارویی مشاهده می شود.

اختلال عصبی چگونه اتفاق می افتد؟

حمله اول شروع می شود. مانند تپش قلب ناگهانی ، درد ، سوزن سوزن شدن دست و پا ، بی حسی و لرزش ، لرز یا لرز ، سرگیجه ، حالت تهوع ، غش ، تیره شدن ، استفراغ ، تعریق ، ناتوانی در تنفس ، تپش قلب.

علائم شخص را عصبی زده می کند. در آن لحظه ، فرد احساس ترس شدیدی از مرگ یا فلج می کند ، فکر می کند که "حمله قلبی خواهد کرد" یا "فلج خواهد شد".

در برخی موارد ، او با ترس از اینکه "با کنترل خود" از بین می رود یا "دیوانه می شود" با ظهور احساساتی مانند حماقت ، غریبگی ، دیدن محیط و افراد اطرافش به طرز عجیبی از آسیب رساندن به خود یا محیط خود می ترسد. ، احساس عجیب یا متفاوت بودن

در نتیجه این حمله اول ، فرد به دنبال کمک پزشکی می رود و مخصوصاً برای بیماری های قلبی به پزشکان مراجعه می کند. با این حال ، در نتیجه تمام معاینات ، وی پاسخ "مشکلی وجود ندارد ، او استرس داشت" را دریافت می کند و پس از توصیه آمپول آرام بخش و مراجعه به روانشناس به خانه خود اعزام می شود.

حملات مجدد

بیمار بعد از اولین حمله مجدداً حملات عصبی را تجربه می کند و همان احساس ترس ایجاد می شود. این وضعیت منجر به حمل و نقل مداوم به خدمات اورژانس می شود. این وضعیت به یک دور باطل در زندگی او تبدیل می شود.

هر بار پزشکان جدید محاکمه می شوند و سعی می شود علت این وضعیت توسط بیمار بررسی شود. هنگامی که معاینات انجام شده توسط پزشکان نتیجه یکسانی را نشان می دهد ، بیمار پزشکان را به عدم کفایت متهم می کند و ممکن است مجبور به ماندن ، فشار خون ، دیابت ، آسیب شناسی مغز و ... شود. شروع به فکر می کند که آنها نمی توانند موقعیت هایی مانند . این وضعیت موجب خسارات مالی و معنوی از ویزیت پزشک به پزشک دیگر ، ویزیت بیمارستان به بیمارستان می شود.

در برخی موارد ، اختلال عصبی شدیدتر می شود زیرا بیماری که به دلیل تشخیص اشتباه اقدام به درمان دارویی می کند ، وضعیت تغییر نکرده است.

اضطراب پیش بینی توسعه می یابد ؛

ادامه تجربه حملات به طور مداوم و مداوم باعث می شود که بیمار به طور مداوم احساس تنش ، ترس ، اضطراب و اضطراب کند و این احساسات منفی تشدید می شود. بیمار شروع به ترس مداوم از حمله جدید می کند. به این وضعیت اضطراب پیش بینی گفته می شود. پس از مدتی ، افزایش شدت و عود حملات عصبی به دلیل اضطراب پیش بینی است.

احساسات منفی شدید باتجربه هستند.

روحیه بیمار که حملات عصبی را تجربه می کند دائماً با اضطراب ، تنش ، ترس و غم و اندوه پر می شود. برای شخصی که در معرض حملاتی قرار می گیرد که در زمان های غیر منتظره رخ می دهد و باعث ترس شدید می شود ، عملکرد زندگی مختل می شود. فرد قادر به لذت بردن از زندگی نمی شود. اعتقاد او به اینکه این وضعیت می گذرد و می تواند بهبود یابد به تدریج از بین می رود.

رفتارها تغییر می کنند؛

پس از مدتی ، بیماران یک سری اقدامات احتیاطی را در برابر حملات و بلایایی انجام می دهند که به اعتقاد آنها ممکن است در هنگام حملات رخ دهد و تغییر برخی از رفتارهای خود را شروع می کنند.

متداول ترین این "اقدامات امنیتی" عبارتند از: برای دور ماندن از مکانها و مکانهایی که حمله می تواند باشد ، برای دور ماندن از غذا و نوشیدنی هایی که فکر می کنند ممکن است باعث حملات شود ، برای خارج شدن از خانه در برابر حملات ، دارو ، الکل و غیره بنوشید.

همانطور که آنها از بسیاری از مکانهایی که اعتقاد دارند حملات در آنها رخ می دهد دور می شوند ، کیف های خود را پر از ابزار می کنند تا هنگام بیرون رفتن نیازهای امنیتی خود را تأمین کنند. کارت های هشداردهنده ای برای غش کردن احتمالی با آب ، غذاهای خشک و شیرین ، فشار خون ، اندازه گیری گلوکز ، ادکلن ، با آدرس و شماره تلفن نزدیکان آنها وجود دارد.

شخصی که فکر می کند دچار حمله عصبی خواهد شد شروع به گذراندن وقت خود در باغ های بیمارستان یا نزدیک پلی کلینیک می کند. او ترجیح نمی دهد که به تنهایی بیرون برود ، فکر می کند کسی که می داند باید در شرایط عصبی احتمالی با او باشد.

آنها ابزارهای تیز را در خانه برمی دارند زیرا فکر می کنند ممکن است در هنگام حملات به شخصی آسیب برسانند و با توجه به احتمال پرتاب خود از شیشه یا بالکن در هنگام حمله ، نرده های آهنی ساخته اند.

این لیست ممکن است ادامه داشته باشد ، اما به طور خلاصه ، بیماران مبتلا به اختلال عصبی ، زندگی خود را با توجه به حملات عصبی از نو تنظیم می کنند و تغییر شکل می دهند. این اقدامات امنیتی و رفتارهای اجتنابی تداوم حملات عصبی را تسهیل می کند.

اختلالات روانشناختی همراه با اختلال عصبی همراه

اختلال عصبی اغلب با سایر اختلالات اضطرابی و افسردگی همزیست است. دوره های عمده افسردگی در 35-91٪ بیماران مبتلا به اختلال عصبی مشاهده می شود.

در بیماران مبتلا به اختلال عصبی ، هیپوکندریازیس ، که در آن ترس از داشتن یک بیماری جدی و تمایل به تایید پزشکی اعتقاد به این جهت ، با سرعتی کمتر از 20٪ مشاهده می شود.

چرا اختلال عصبی ایجاد می شود؟

  1. اختلال عصبی در نتیجه عملکرد غیر طبیعی برخی از هورمون های مغزی ترشح شده توسط سلول های عصبی به نام نورون در مغز ما رخ می دهد که هیجان و زندگی عاطفی ما را تنظیم می کند.

  1. فرض بر این است که حملات عصبی ناشی از فاجعه و تفسیر غلط برخی از احساسات بدن است.

احساسات سو تفسیر شده عمدتا شامل علائم جسمی مانند سرگیجه ، تپش قلب و مشکلات تنفسی است که در حالت اضطراب طبیعی رخ می دهد. سو تفسیر فاجعه بار به عنوان درک احساسات جسمی خطرناک تر از آنچه که در واقع وجود دارد ، مانند دیدن حمله قلبی با تپش قلب ، مشکلات تنفسی به عنوان منادی نفس نفس و مرگ بیان می شود.

طبق این دیدگاه ، اضطراب همیشه به دلیل ظهور احساسات نیست ، به عنوان مثال ، در مواردی مانند نوشیدن بیش از حد قهوه یا به سادگی هیجان زده شدن ، ممکن است فرد با برداشت غلط از تحریک فیزیولوژیکی خود به عنوان نشانه ای از خطر داخلی ، حملات عصبی را تجربه کند. .

آیا می توان اختلال عصبی را درمان کرد؟

اختلال عصبی یک اختلال روانشناختی است که قابل درمان است. امروزه دو روش درمانی با اثربخشی اثبات شده در درمان بیماری وجود دارد.

  1. دارو درمانی

  1. درمان شناختی رفتاری

CBT در اختلال عصبی با در نظر گرفتن مدل شناختی که فرض می کند حملات عصبی ناشی از تفسیر فاجعه آمیز احساسات بدنی است و این دیدگاه که تهویه بیش از حد در شکل گیری حملات نقش دارد ایجاد شد.

شناخت درمانی در اختلال عصبی مبتنی بر اصلاح سو تعبیرهای شناختی از طریق ارائه تغییر مجدد شناختی از علائم جسمی بیمار به یک حالت بی خطر و قابل کنترل است.

رفتاری مبتنی بر کنترل تنفس در درمان ، تمرینات تنفسی بیش از حد ، ظهور علائمی شبیه حمله عصبی در بیمار و سپس ناپدید شدن این علائم با تنظیم تنفس انجام می شود. در اینجا ، تفسیر این است که علائم جسمی که در طی یک حمله عصبی ایجاد می شود ، ناشی از موقعیت های فاجعه باری مانند حمله قلبی نیست ، بلکه صرفاً در نتیجه تزریق بیش از حد هوا است.

گام بعدی آموزش کنترل تنفسی به عنوان یک روش مقابله ای است که هنگام احساس حملات عصبی استفاده می شود.

بازی درمانی

سه شنبه 19 اسفند 1399

بازی درمانی

کودکان نمی توانند احساسات یا افکار خود را مانند ما بیان کنند. بسیاری از اوقات آنها از افکار و احساسات خود آگاهی ندارند و نمی توانند احساسات آنها را درک کنند. کودکانی که قادر به انجام این کار نیستند سعی می کنند با استفاده از روش بازی ، احساسات و افکار خود را برای محیط خود بیان کنند. علاوه بر این ، آنها به لطف بازی خود و محیط را کشف می کنند. کودکان سعی می کنند با تبدیل احساسات و موقعیت های منفی که تجربه می کنند ، شرایط و روند کار را برای محیط خود توضیح دهند. این روشی است برای گفتن "مرا کشف نکن ، به وضعیت من پی ببر". بعضی اوقات بازی هایی که انجام می دهند بسیار سرگرم کننده هستند ، در حالی که بار دیگر ترجیح می دهند بازی های آسیب زا بیشتری انجام دهند.

از طرف دیگر ، بازی درمانی به عنوان درمان یا بهبود مشکلات روانی و اختلالات رفتاری در کودکان توسط متخصص با استفاده از اسباب بازی تعریف می شود. درک این تجربیات کودکانی که حوادث آسیب زایی را تجربه کرده اند و تلاش برای رسیدن به احساسات خود اولین قدم است. پرکاربردترین تکنیک "بازی های نقش" است. کودک موقعیت های منفی زندگی درمانگر را با بازی در آنها نشان می دهد. به این ترتیب ، کودکان یاد می گیرند که احساسات خود را درک کنند ، کاوش کنند ، شکل دیگری بدهند و با این احساسات دشوار کنار بیایند.

روشی است که اغلب برای کودکان بین 2 تا 12 سال استفاده می شود. متخصصان این رشته با کودک وارد اتاق بازی درمانی می شوند و درمان خود را انجام می دهند. بعداً ، وی در جلسات مشاوره خانواده به خانواده اطلاع می دهد.

سهم بازی درمانی در کودک چیست؟

انتقال احساسات در دنیای درونی او

بهبود احساس رفاه و توانایی کنار آمدن با مشکلات

احساس امنیت و محیط زیست

توسعه آگاهی

کاهش یا بهبود رفتارهای مشکل ساز

ابراز وجود

توسعه خود

توانایی آنها در مسئولیت پذیری بهبود می یابد.

کجا از بازی استفاده می شود؟

زیر آن را خیس نکنید و زیر آن قرار ندهید

مشکلات سازگاری مدارس

مشکلات روابط همسالان و دوستان

کمبود توجه و بیش فعالی

مشکلات مرز و قانون

روند از دست دادن و عزاداری

شرایط آسیب زا مانند جدایی ، مرگ ، عزاداری ، مهاجرت

طلاق

مرگ والدین

ترس

نگرانی ها

توسعه خود

عزت نفس پایین

عصبانیت

اختلالات رفتاری

آزار جنسی

خشونت روانی یا جسمی

دروغ نگو

توسعه مهارت های اجتماعی

بازی های انجام شده عملکردهای اساسی دارند. مفهومی - رشد جسمی و بیان عاطفی.

بازی به لطف بازیگر درمانگر هدفی عاطفی دارد. این نقش مهمی در تعادل در سلامت کودک دارد.

افسردگی

چهارشنبه 13 اسفند 1399

افسردگی

فرد احساس می کند در یک فضای باریک محصور شده و در ابر تاریکی غوطه ور است. از آنجا که انرژی زندگی او کاهش می یابد ، دیگر نمی خواهد کاری انجام دهد. به طوری که ساعت در مغز او متوقف شده است ، او فکر می کند که او از زمان گذشته است ، رها شده ، فراموش شده است. جدا از مشکلات بی خوابی و خستگی ، بعد از خواب آنها ساعت ها تلاش می کنند و در رختخواب می چرخند. حتی اگر خوابش ببرد ، معمولاً بدون خواب روز و با خواب متناوب بیدار می شود. خوابیدن پس از زود بیدار شدن تقریباً غیرممکن است. در طول خواب ، او به جای یک خواب آرام ، اغلب بین خواب و بیداری عقب می ماند. از آنجا که توجه وی کثیف است ، در تمرکز بر کار و مشاغل خود مشکل دارد. به دلیل تعهد کم زندگی اش ، او نمی تواند از فعالیت ها لذت ببرد. هنگام صحبت با کسی ، او معمولاً به دنیای خودش می رود. حتی اگر سعی کند توجه خود را به موضوع معطوف کند ، نمی تواند خیلی موفق باشد. به محض اینکه این اتفاق اخیراً افتاد ، او برای چیزهایی گریه کرده بود. او احساس بی گناهی و خستگی و خستگی را تجربه می کند که هرگز از بین نمی رود. احساس ترک و غفلت و فراموشی به شدت احساس می شود. او وقتی گذشته خود را مانند یک نوار فیلم مرور می کند ، حسرت شدید می بیند. گاهی مرگ به نظر می رسد نجات است ، اما هر وقت فرزندان ، همسر یا سایر عزیزان به ذهن خطور می کنند ، دچار لرز و ترس می شوند. با اجبار و فشار برخی افراد ، وی ممکن است سرانجام حمایت روانی را بپذیرد. او در دیدار با خبرگان بسیار آرام است. او ممکن است وقتی تحت شرایطی قرار می گیرد گریه کند (مثلا وقتی که در مورد برنامه های خودکشی و ترس از اینکه فرزندانش بدون پدر می مانند) صحبت می کند. او تشخیص افسردگی را بدون ایجاد احساس ناخوشایند برای او می پذیرد و اظهار می کند که سعی می کند پیشنهادات و دستورالعمل ها را دنبال کند و می خواهد از این اختلال عاطفی خلاص شود. او خود را مجبور به مشارکت ، پذیرش ، روشهای درمانی و پشتیبانی می کند.

افسردگی یکی از شایع ترین اختلالات روانی در عصر ما است. برخی از خصوصیات شخصی و ذهنی وجود دارد که در بالا در مورد افسردگی ذکر کردم. افسردگی هرکسی به دلایل یکسانی اتفاق نمی افتد و ویژگی های یکسانی را نشان نمی دهد. برخی ممکن است بدبینی و ناامیدی را تجربه کنند ، در برخی دیگر کسالت ، خستگی ، کاهش میل جنسی - افزایش ، بی تفاوتی عمومی و ناتوانی در لذت بردن از زندگی. برخی از افراد از بی خوابی و از دست دادن اشتها شکایت دارند. زنان دو برابر بیشتر از مردان افسرده می شوند. از هر 100 مرد 10 نفر و از هر 100 زن 20 نفر حداقل در طول زندگی خود افسردگی را تجربه می کنند. با این حال ، به هر شکلی که باشد ، شناخته شده است که افسردگی شایع ترین اختلال روانی در جامعه است.

افسردگی در هر سنی دیده می شود ، زیرا سنی وجود ندارد. این بیماری بیشتر در سنین سی و پنج تا چهل و پنج سالگی در خانم ها و بین چهل و پنج تا شصت و پنج سالگی در مردان رخ می دهد. اگرچه به "تجرد سلطنتی" معروف است ، اما گروهی که کمترین خطر ابتلا به افسردگی را دارند مردان متاهل هستند. زنان متاهل دوم می شوند. بنابراین ، به نظر می رسد ازدواج و احتمال زندگی منظم جنسی با آن سپر محافظتی در برابر افسردگی است. از طرف دیگر ، پرخطرترین گروه زنانی هستند که از هم جدا شده یا طلاق گرفته اند.

با نگاهی به داده های آماری ، چشمگیرترین نتیجه بدون شک افزایش بسیار زیاد نرخ افسردگی در طول سال ها است. بیان شده است که شیوع افسردگی در جامعه طی سی سال گذشته بین پانزده تا بیست و پنج برابر افزایش یافته است. یکی دیگر از تحولات جالب توجه این است که افسردگی بخصوص در بین جوانان به طور فزاینده ای شایع می شود. به همین دلیل ، برخی از محققان استدلال می کنند که جهان در حال ورود به عصر مالیخولیاست که ناشی از بحران های اقتصادی است.

تفاوت های خاص جنسیتی

همانطور که به عنوان یک باور عمومی شناخته می شود ، مطالعات نشان می دهد که زنان در مورد افسردگی صریح تر از مردان هستند. در مقایسه با مردان ، زنان به طور کلی می توانند احساسات خود را راحت تر بیان کنند ، ناراحتی ، شکستن و کینه خود را ابراز کنند و درخواست کمک کنند. از طرف دیگر ، مردان به گونه ای رفتار می کنند که خود را در پس مکانیسم های دفاعی توجیه کنند ، مانند "آیا این مردانه مناسب است - انسان گریه نمی کند". آنها سعی می کنند احساسات افسردگی ، ناراحتی و ناامیدی خود را پنهان کنند و چهره قوی مرد خود را به خطر نیندازند. با این حال ، به دلایل دیگری می توان وقوع کمتر افسردگی در مردان را توضیح داد.

چه اتفاقی می افتد با افسردگی

افسردگی طوفان خلق و خوی در مغز است ، صرف نظر از دلیل اضطراری آن. تحقیقات در مورد افراد مبتلا به افسردگی نشان می دهد که برخی تغییرات در مغز آنها در طول افسردگی وجود دارد. اختلالات در سیگنال های مغناطیسی است. بعلاوه ، نقص در تولید یا تحویل برخی مواد همچنین پیشنهاد می شود که آرد می تواند باعث افسردگی شود.

افسردگی با شوک عاطفی - رابطه خودکشی

یکی از ترسناک ترین و چشمگیرترین پیامدهای افسردگی ، خودکشی است. پانزده درصد از افراد مبتلا به افسردگی با خودکشی به زندگی خود پایان می دهند. این میزان تقریباً بیست و پنج برابر میانگین عمومی جمعیت است. در این زمینه ، اقدامات احتیاطی در برابر اقدام به خودکشی در افسردگی و اقدام محافظ و مراقب بسیار حیاتی است. حتی مراکز پیشگیری از خودکشی در کشورهای پیشرفته به همین منظور تأسیس شده است. اگرچه گفته می شود كه این مراكز و مراكز مشابه در كشور ما و در برخی از شهرهای بزرگ در حال تاسیس است ، اما نمی توان گفت كه اقدامات جدی در این مرحله انجام شده است. سوراخ کردن و اشیا نوک تیز ، اجرای برخی از محدودیت ها و اقدامات کمک و جلوگیری می کند.

دلایل افسردگی

دلایلی که فرد را به سمت افسردگی سوق می دهد چیست؟ چرا زندگی برای جذب شدن به چشمان انسان مانند یک بار دشوار و پر دردسر به نظر می رسد؟ هر شخصی اتفاقات منفی داشته است. دلایل زیادی از جمله ضربه ، مرگ یکی از اقوام ، بیماری جدی ، مشکلات زناشویی ، جدایی ، رها شدن ، عشق بی پاسخ و بیکاری وجود دارد. وجود این مشکلات و مشکلات مشابه به طور کامل به سوالات فوق پاسخ نمی دهد ، زیرا در حالی که بسیاری از افراد با چنین مشکلاتی روبرو می شوند ، تنها برخی از آنها نمی توانند مقاومت بومی نشان دهند و دچار افسردگی می شوند. این نشان می دهد که برخی از افراد مستعد ابتلا به افسردگی و صمیمیت هستند. با توجه به اطلاعات و دانش فعلی ما ، شناخته شده است که مهمترین عامل حساسیت در افسردگی ، وراثت است. مطالعات نشان می دهد که افسردگی در بستگان افراد مبتلا به افسردگی شایع است.

از طرف دیگر ، برخی از ویژگی های اساسی شخصیت در افراد مستعد افسردگی برجسته است. عدم توانایی نه گفتن ، مراقبت از آسیب رساندن و رنجاندن کسی ، تلاش برای جلب رضایت همه ، بیش از حد دادن ، عدم رضایت از آنچه که به دست آوردند ، افتخار ، کمال جویی و تحمل. می توان گفت که این افراد به طور کلی افراد فوق العاده حساس ، دقیق و مسئولیت پذیری هستند. آنها معمولاً خشم و عصبانیت خود را نشان نمی دهند ، ترجیح می دهند مشکلات خود را در آنها بیندازند و بار خود را تحمل کنند. علاوه بر این ، شناخته شده است که افسردگی به دلیل مواد مخدر یا بیماری های جسمی رخ می دهد. برخی از آنتی بیوتیک ها ، داروهای فشار خون ، برخی از داروهای مورد استفاده در درمان سل و استروئیدها را می توان از جمله این نوع داروها دانست. افسردگی اغلب می تواند پس از خونریزی مغزی و انسداد عروق در مغز رخ دهد. بیماری های دیگری که می توانند باعث افسردگی شوند سرطان ، دیابت ، بیماری های قلبی ، کم خونی و بیماری های غده تیروئید هستند. افسردگی همچنین در بیماران تحت دیالیز به دلیل نارسایی کلیه شایع است.

7 نکته برای کمک به شما در احساس ارزشمند بودن

چه ارزشی برای شما دارد؟

چه رفتارهایی باعث می شود احساس ارزشمندی کنید؟

آیا ارزش جستجو و پرسش دارد؟

آیا تایید شده است؟

به دنبال پشتیبانی هستید؟

آیا احترام است؟

آیا قابل توجه است؟

ما انتظار بیرونی داریم که آگاهانه یا ناخودآگاه ارزشمند باشد. گرچه ارزش من رفتاری نیست که از بیرون می بینم ، اما احساسی که دارم و خودم را تعریف می کنم ، هر یک از ما تعریف مادی از ارزش داریم. و من فقط می گویم ببینید آیا این تعریف برای شما مفید است یا خیر.

آیا ارزش مادی به من و طرف مقابل کمک می کند؟ و آیا باعث می شود احساس رضایت کنم؟ نگاهی به اینجا خواهم انداخت.

وقتی کسی به من بی احترامی می کند ، مسئولیت آن با طرف مقابل است. آنچه احساس می کنم مسئولیت من است. جهان تجربه هایی را به شما ارائه می دهد. ارزش من این است که چگونه آن را دریافت کنم. من به سهم و سود آن برای من نگاه می کنم. چون هیچ چیز یک طرفه نمی آید. با یک کلیت همراه است. برای خوب ، بد.

ارزش چیست؟

آیا فروش آموزش و پرورش به تعداد جدی است؟

پوشیدن 5 هزار کیف یا کفش است؟

آیا از یک کشور به کشور دیگر به شدت در حال اجرا است؟

آیا ارزش دادن 100 لیر به ماکارونی شما با 10 لیر است؟

آیا باید میلیون ها دلار در بانک وجود داشته باشد؟

آیا زندگی در یک عمارت با منظره بسفر است؟

آیا کارمندان خانه نیز در آن خانه زندگی نمی کنند؟

ارزش با ماده بودن ارتباط دارد و ندارد.

بله ، باعث می شود وقتی کیف گران قیمتی می پوشم احساس ارزشمندی کنم. اما آیا این ارزش مادی تأثیر سرمایه داری است یا واقعاً از هسته ناشی می شود؟

شما بیش از هر چیز دیگری یک روح هستید. و جوهر شما می خواهد در معنویت عاشق بماند. ارزش معنویت است. وقتی در درون احساس ثروت می کنید ، این امر در خارج منعکس می شود. به راحتی و بدون تلاش جریان می یابد.

ارزش مستقیماً با آگاهی وجود متناسب است. این در مورد چگونگی کامل کردن زندگی است.

کیف 5 هزار دلاری را پوشیدم و گفتم: "اگر رنگ قرمز هم خیلی زیبا باشد ، باید آن را هم بخرم؟" من واقعاً باید ارزش آن را زیر سوال ببرم.

به نظر من ارزش

این است که بتوان گفت ، "من با همه چیز کامل و کامل هستم".

این است که می تواند از خود محافظت کند.

ارزش این است که بتوانید انتظارات آنها را از داخل نیز برآورده کنید.

این آگاهی از نبود است که باعث می شود احساس بی ارزشی کنید. این بیانگر نیازهایی است که احساس کمبود آنها می کنید. شما کامل و کامل ساخته شده اید. پس لطفا این را بخاطر بسپارید

اگر می خواهید احساس ارزشمندی کنید؛

- کمال و یکپارچگی خود را بپذیرید.

- انتظارات خود را به حداقل برسانید. بی ارزشی همیشه نیاز به بیرون بودن است. هرچه افراد به موارد بیشتری نیاز داشته باشند احساس بی ارزشی بیشتری می کند. با کاهش نیاز خارجی ارزش افزایش می یابد.

- خودت رو بغل کن اگر احساس عدم موفقیت کردید ، مکانهایی را که موفق می شوید در آغوش بگیرید.

- ارزش شما هرگز با هیچ ماده ای قابل اندازه گیری نیست. اعتراف کن

- ارزش شما رفتار شخص دیگری با شما نیست. این را همیشه به یاد داشته باشید.

- جلوی آینه بروید و ویژگی های مورد علاقه خود را با صدای بلند بگویید و اضافه کنید: "من بسیار گرانبها هستم."

- مهمتر از همه ، در صورت عدم وجود در "نه" بمانید ، و در صورت مثبت بودن در "بله" بمانید.

- ارجاع داخلی داشته باشید تا ارجاع خارجی.

- مقایسه را متوقف کنید.

5 پیشنهاد بازی آنلاین برای ایجاد سرگرمی و پویایی بیشتر دروس آنلاین

زندگی آنلاین ما امروز به یک واقعیت اجتناب ناپذیر تبدیل شده است. ما خریدهای خود را از طریق اینترنت انجام می دهیم ، با عزیزانمان در اینترنت ملاقات می کنیم ، آموزشهای خود را بصورت آنلاین انجام می دهیم و همچنین در دوره های آنلاین شرکت می کنیم. شرایطی وجود دارد که ما به عنوان مربی می پذیریم. این است که ؛ حتی اگر آموزش های حضوری آغاز شود ، کلاس های آنلاین در زندگی ما ادامه خواهند یافت. بنابراین ، من به معلمان ، مربیان پنج پیشنهاد بازی آنلاین ارائه می دهم که می توانند دروس آنلاین را سرگرم کننده و پویاتر کنند.

بازی آنلاین اشیا

برای نسخه آنلاین ، مربی شخصی را که گروه انتخاب کرده است به عنوان ماما به اتاق می فرستد. وی سپس از شرکت کنندگان باقیمانده می خواهد که شیئی را پیدا کنند که با حروف اول خود شروع شود (هدف در این دستورالعمل تقویت یادگیری اسامی است) ، فقط شخصی که توسط گروه انتخاب شده است شیئی را در اختیار دارد که با نام او شروع نمی شود . مربی از اتاق ماما را صدا می کند و به او می گوید که بفهمد اسم چه کسی در آن شی قرار دارد که با حرف اولیه شروع نمی شود. ماما با تکرار نام دوستان گروه خود سعی می کند بداند چه کسی شیئی را در دست دارد که با حرف اولیه نام او شروع نمی شود.

بازی جمع آوری آنلاین

مربی از شرکت کنندگان می خواهد ترتیب را که روی صفحه نشان می دهند شماره گذاری کنند و سپس دو گروه را تشکیل می دهند ، اعداد فرد را در یک گروه و اعداد زوج را در یک گروه قرار می دهند. به هر دو گروه وی می گوید که آنها باید اشیایی را در اطراف خود پیدا کنند که با هر حرف الفبا از حرف A تا Z شروع می شود. به عنوان مثال ، کفش با A ، شیشه با B ، کتاب با K ، و غیره ... او هر دو گروه را به اتاق می فرستد و می گوید 15 دقیقه وقت دارند. در پایان زمان ، اشیا پیدا شده توسط هر دو گروه نشان داده می شود. گروهی که اشیا بیشتری پیدا می کنند ، برنده بازی می شوند یا تساوی می کنند.

بازی آنلاین من کی هستم

دانشجویان از قبل مطلع می شوند. آنها یک سفره با خود می برند. شخصی برای خود نقشی انتخاب می کند و از سفره به عنوان لوازمی مناسب برای آن نقش استفاده می کند و می گوید "من کیستم". من کیستم؟ بعد از اینکه گفته شد ، کسی که با انگشت دوربین را می بندد یک کلمه به او گفته می شود. اگر درست بداند ، نوبت او خواهد بود. اگر او نداند ، شخص در نقش دوباره می پرسد من کیستم. اگر هنوز ناشناخته باشد ، در دور 3 صدا و حرکت را به عنوان سرنخ اضافه می کند. (مفاهیمی مانند حرفه ها ، دانشمندان ، هنرمندان ، نقاشان و غیره می توانند با این بازی متحرک شوند)

بازی آنلاین Chain Of Movement

یک نفر به عنوان ماما انتخاب می شود. ماما حرکتی انجام می دهد. شرکت کنندگان با افزودن حرکت دیگری به حرکت ماما ، بازی را ادامه می دهند. هدف این است که تمام حرکات اضافه شده را از ابتدا تا آخرین شرکت کننده در ذهن داشته باشید و آخرین شرکت کننده سعی می کند حرکات سایر شرکت کنندگان را به طور کامل و همزمان انجام دهد. شرکت کنندگان همچنین حق دارند "پاس" بگویند. در این حالت ، شرکت کننده قبلی از شرکت کننده ای که پاس گفته است فعال می شود. اگر نفر آخر تمام حرکات را به طور کامل انجام دهد ، این بار همه شرکت کنندگان سعی در انجام آن دارند. هنگامی که آنها قادر به انجام این کار نیستند ، ماما همه را کنترل و راهنمایی می کند. بازی وقتی تمام شرکت کنندگان حرکت می کنند به پایان می رسد. مثال: بستن چشم ، خاراندن بینی ، لبخند زدن ، خندیدن ، شکم من را خراشیده ، خنده هاهاهه ، شکستن انگشتانم و ...

بازی رقص آنلاین کاغذی

یک قطعه کاغذ A4 در بازی مورد نیاز است. پس از آماده شدن مقالات ، موسیقی سرگرم کننده ای پخش می شود. کاغذها بالای سر قرار می گیرند. دوربین کمی عقب گذاشته شده تا بدن ما را ببیند. وقتی موسیقی شروع می شود ، مقالات شروع به رقصیدن در سر ما می کنند. هنگام رقص ، موسیقی می تواند تغییر کند ، سرعت ببخشد ، کند شود. اگر هنگام رقص کاغذ را بیندازید ، باید مانند یک مجسمه در آن وضعیت بایستید. در همین حال ، اگر مربی شما را ببیند و نام شما را بگوید ، می توانید کاغذ را دوباره روی سر خود بگذارید و به رقص ادامه دهید. در این بازی ، هرکسی که کارت را رها نمی کند ، برنده بازی می شود. اما مهمترین چیز این است که همه رقص و آرامش داشته باشند.

3 پیشنهاد برای افزایش لذت زندگی

حتماً با افرادی روبرو شده اید که می خواهم درباره آنها صحبت کنم می دانید ، افرادی که به اطراف خود نور می تابانند ، که فقط از وجود خود خوشحال هستند ، با وجود مشکلاتی که زندگی به وجود می آورد ، لذت زندگی خود را از دست نمی دهند. بله ، این نوع افراد نادر است. با این حال بیشتر ما روزهایمان را به صورت عادی زندگی می کنیم و به عجایب دنیا عادت می کنیم. آیا فکر می کنید سیاره آبی معجزه آسای ما ، با زندگی در آن به لطف فاصله کامل از خورشید ، لیاقت بیش از آن را دارد؟

فرانسوی ها به راحتی لذت زندگی را "جوی دو ویور" می نامند. این فلسفه زندگی است و اشتهای زندگی ، اشتیاق ، لذت حتی ساده ترین شرایط زندگی مانند نوشیدن چای یا چت را بیان می کند. در واقع ، این روزهای همه گیر برای الهام بخشیدن به ما فقط به دلیل زندگی خوشحال هستند. اما اگر هنوز فکر می کنید چه کاری می توانید برای افزایش لذت از زندگی خود انجام دهید ، می توانید به لیستی که برای شما آماده کردم نگاهی بیندازید.

1. دفترچه شادی زندگی را ایجاد کنید.

دفترچه ای را که دوست دارید از دستگاه استار خریداری کنید. این "دفترچه شادی زندگی" شما خواهد بود. هر روز به مدت پنج تا ده دقیقه در دفترچه خود بنویسید درباره اتفاقات زیبایی که برای شما می افتد ، موضوعاتی که باعث شادی شما می شوند و قلب شما را گرم می کنند. درست مانند آهنگ "چیزهای مورد علاقه من" که توسط جولیا اندروز در فیلم "صدای موسیقی" خوانده شده ، موارد دلخواه خود را در دفترچه یادداشت خود بنویسید که باعث خوشحالی شما می شوند. وقتی احساس بدبینی می کنید ، می توانید به دفترچه یادداشت خود نگاه کنید و زیبایی های زندگی و اتفاقاتی را که از آنها سپاسگزار خواهید بود به خود یادآوری کرده و روز خود را با روشی خوش بینانه ادامه دهید.

2. رفاه را عادت کنید.

تحقیقات نشان می دهد انجام مهربانی ، آلوده شدن به مهربانی ما به هر کجا که برویم ، توانایی افزایش سطح خوشبختی ما را دارد. به عنوان مثال ، در مطالعه ای که در سال 2015 انجام شد ، به دانشجویان دانشگاه گفته شد که پنج بار در هفته و به مدت شش هفته لطف کنند (Lyubomirsky & Sheldon، 2015). از برخی دانشجویان خواسته شد که این 5 مورد را در 1 روز انجام دهند و از برخی دانشجویان خواسته شد که این پنج مورد خوب را در طول یک هفته پخش کنند. در پایان مطالعه ، مشاهده شد که میزان شادی دانش آموزانی که در یک روز پنج نوع لطف متفاوت انجام داده اند ، افزایش می یابد. به عبارت دیگر ، هر چقدر در طول روز کارهای خوبی انجام دهیم ، هرچه در اطراف خود نرم و لطیف باشیم ، احساس بهتری خواهیم داشت. شایان ذکر است که موارد مثبت در تحقیق نیز کارهای خوبی است که ما همیشه می توانیم انجام دهیم ، مانند نوبت دادن به شخص دیگری در صف پرداخت در فروشگاه مواد غذایی یا ترک یک دوست با ماشین خود در آنجا.

3. برای زیبایی طبیعت وقت بگذارید.

تماشای طلوع آفتاب ، گوش دادن به صدای جیر جیر پرندگان ، پیاده رویی که با رها شدن از خود به فضای سبز جنگل انجام می دهیم ... بله ، طبیعت همیشه طرفی دارد که ما را شفا می دهد و مرهمی برای روح ماست. برای اینکه از این قدرت طبیعت بهره مند شوید و لذت زندگی خود را افزایش دهید ، مشاهده طلوع یا غروب خورشید ، مشاهده مراحل ماه ، تماشای آسمان و پیاده روی در طبیعت را با پیروی از قوانین همه گیر عادت کنید. با یادآوری روزمره خود به جهان که معجزه آسا است ، سطح لذت زندگی خود را افزایش دهید.

آیا برای خودتان وقت کافی دارید؟

مناطق زیادی وجود دارد که ما بیشتر وقت خود را در طول روز می گذرانیم وقتی خانواده ، دوستان ، تجارت و برنامه های تلفنی خود را در نظر می گیریم. آیا برای شما هم این اتفاق نمی افتد ، وقتی آخر روز به رختخواب می روید ، ناگهان به یاد کتابی می افتید که فراموش کرده اید بخرید ، ورزشی که به خود قول داده اید اما هنوز نتوانسته اید آن را انجام دهید؟ یک روز ، یک هفته ، می دانید ، یک ماه گذشت اما شما فقط نمی توانستید این کار را انجام دهید. شاید ابتدای سال تصمیمی بود که شما گرفتید ، اما ماه تمام شد ، شما حتی هنوز شروع نکرده اید ...

خواه تصمیم سال نو باشد ، خواه یک آرزوی روزمره یا یک نیاز ، ما اغلب نیازهای خود را در برنامه دوم یا حتی برنامه سوم قرار می دهیم. روزها و ماه ها می گذرد که می گویم "ابتدا باید این کار را تمام کنم ، سپس انجام می دهم". و با به تأخیر انداختن خواسته هایمان ، متوجه می شویم که دیگران را به خاطر ناراضی بودن یا کارهایی که بعد از مدتی انجام نداده ایم ، مقصر می دانیم. نمی توانستم چون همه در خانه از من انتظار دارند. نمی توانستم چون اضافه کاری کردم. نمی توانستم چون نمی فهمیدم چگونه زمان می گذشت در حالی که درام را تماشا می کردم.

زیرا لیست ما اینگونه ادامه دارد و ادامه می یابد. گاهی اوقات اینها می توانند علل واقعی باشند. اما بیایید واقع بین باشیم؛ آیا آنچه را که نیاز داریم به عنوان اولویت خود می بینیم؟ یا اینکه ما سعی می کنیم به نیازهای دیگران کمک کنیم ، خودمان را نادیده می گیریم و سپس بهانه می گیریم؟

وقتی به وضعیت نادیده گرفتن نگاه می کنیم می بینیم که غالباً از احساسات خودمان بی اطلاع هستیم. در حالی که ما نمی توانیم در طول روز به نیازهای خود گوش فرا دهیم ، اما دلیلی که هنگام خوابیدن به ذهنمان خطور می کند ، اندکی به همین دلیل است. این بدان معنی است که ما فقط می فهمیم که چگونه در رختخواب هستیم و به احساسات بدن گوش می دهیم. بعضی از افراد حتی ممکن است این را تجربه نکنند.

من هم مدتها چیزی را مقصر می دانستم. سالها طول کشید تا دیدم دلیل این که نمی توانم این کار را بکنم به خاطر من است. دوره ای که ناراضی بودم و نمی توانستم درک کنم که چرا ، وقتی شروع به تحقیق درباره دلایل کردم ، دیدم که همیشه انرژی خود را می دهم. (مقاله من که در آن دوره خود را به طور مفصل توضیح دادم: آیا انرژی زندگی شما می تواند آزادانه در بدن شما حرکت کند؟) من فضایی برای احساس نیازهای خودم ایجاد نمی کردم. پس از درک این موضوع ، در طول روز به آرامی شروع به ایجاد فواصل زمانی کردم که وقت خود را صرف درک خواسته های خودم می کردم. بعضی اوقات این یک فنجان قهوه بود که من بی سر و صدا می نشستم ، دفتر خاطرات می نوشتم ، مدیتیشن می کردم ، یوگا می کردم (به خصوص یین یوگا) و گاهی پنج دقیقه می نشستم و کاری نمی کردم.

در حالی که فضاهایی که طی این سال ها ایجاد کرده ام متنوع است ، همه آنها به من کمک می کنند آنچه را که فکر می کنم ، احساس می کنم ، می خواهم و نیاز دارم ببینم. روش های مراقبه ای که طی هفت ماه گذشته انجام داده ام همچنین فضایی را که برای خودم باز کرده ام تقویت کرده و درک نیازهای خودم را تسریع می کند.

اگرچه من همزمان احساس این نیازها را انجام می دهم ، اما خواسته های خودم را نیز برآورده می کنم. چون می دانم اگر این کار را نکنم تأثیر منفی روی کارهای فعلی من خواهد داشت.

گاهی اوقات این درخواست ها یک چیز ساده مانند استراحت ، کمی پیاده روی ، خوردن دسر ، گاهی اوقات عدم بازگشت سریع به پیام ها است. گاهی اوقات می تواند وضعیت پیچیده تری مانند تمرین یوگا یا تغییر روند تغذیه ای باشد. اما نتیجه مشترک برای همه آنها این است که وقتی آخر روز به رختخواب رفتم ، ببینید امروز چه کاری انجام می دهم ، دیگر این کار را نکردم. به همین دلیل دوباره نتوانستم برای خودم وقت بگذارم. من در واقع به دیگران نه نمی گویم مگر اینکه خواسته های خودم را نادیده بگیرم. من تازه شروع کردم به خودم بله گفتن.

همچنین می توانید با ایجاد فضاهای کوچک برای شنیدن خواسته ها و نیازهای خود و گوش دادن به احساسات خود، به خود بگویید بله. زندگی برای ناراضی بودن و مسئولیت پذیری دیگران بسیار کوتاه است! بیایید ببینیم چه نوع نیازهای شما ، منتظر شنیدن توسط خودتان است؟ چگونه دوست دارید با بله گفتن چیزی که مدتهاست در ذهن شما است شروع کنید؟

معنای تنها بودن: راهی به سوی آزادی ، شجاعت و قدرت

"از آنجا که در سخت ترین روز خود تنها شروع به خندیدن کردم ، نیازی به حضور کسی ندارم."

چارلز بوکوفسکی

تنهایی تنها بودن. مجرد بودن. تا بتوانیم تنها بمانیم. نوشیدن قهوه به تنهایی ، مسافرت ، تفریح ، قدم زدن ، خواندن ، تجربه

من می خواهم داستان خود را با توصیف تنهایی از J. Krishnamurti درباره خودمان شروع کنم:

"تنهایی معنای کاملاً متفاوتی دارد. در تنهایی زیبایی وجود دارد. تنها بودن یک چیز کاملاً متفاوت است. و شما باید تنها باشید. اگر انسان از بند ساختار اجتماعی که شامل طمع ، حسادت ، حرص و آز ، جهل ، موفقیت ، مقام و آزادی ، آزاد شود ، در حقیقت او تنهاست. این چیزی کاملا متفاوت است. سپس یک احساس زیبایی عالی ، انرژی فوق العاده ای بوجود می آید. "

بنابراین چه عاملی باعث خلوص بودن بسیار خاص می شود؟ چرا محکم به همسر کنار خود ، دوست ، زندگی حرفه ای در زندگی خود ، مد ها و هر چیز دیگری پایبند می مانیم؟ به عبارت دیگر ، چه چیزی وجود دارد که نتوانیم در خود پیدا کنیم ، و آن را در شخص مقابل جستجو می کنیم؟ چرا تنها بودن بسیار کسل کننده است ، چرا وقتی دیگری با ما صحبت نمی کند و نمی توانیم موقعیتی برای تعامل با دیگری پیدا کنیم ، در پوچی فرو می رویم؟ چه چیزی مانع از تنها ماندن می شود؟ وقتی با من تنها می مانیم چه چیزی است که تحمل آن را نداریم ؟ دلیل اینکه چرا هنگام خواب به صدای تلویزیون احتیاج داریم چیست؟ چه چیزی ما را به افرادی که در تعطیلات با آنها تحمل می کنیم پیوند می دهد تا فقط در کنار ما باشند؟ چه چیزی باعث ترس ما از "من می خواهم بروم اما تنها خواهم بود" است؟

در واقع ، پاسخ همه سوالات ما در یک نقطه قرار دارد: در مفهوم! تنهایی مرا با خودم مقایسه می کند. افکار ما وقتی با خودمان باقی می مانیم که شخص دیگری نباشد که بتواند زمان را بکشد. ما وقت می گیریم تا از خود مراقبت کنیم ، پشیمانیم ، آنچه می خواستیم انجام دهیم اما نمی توانستیم وسیله ای برای انجام آن پیدا کنیم ، آنچه خوب و بد بودیم ، یعنی همه کارهایی که به صورت یکسان انجام دادیم. بنابراین به واقعیت. در حقیقت ، تنها بودن ما را مجبور می کند که به مهمترین چیز زندگی نگاه کنیم ، یعنی من ...

درست قبل از 30 سالگی ، تنها به جزیره قناری اسپانیا رفتم. در تنریف ، زندگی خود را به تنهایی در اتاق هتل مرور کردم و هر روز در ساحل مجاور به دریا می رفتم ، در ساحل پیاده روی و آهسته دویدن زیادی انجام می دادم ... تعطیلات من که به تنهایی رفتم بسیار عالی بود فرصتی برای نفس کشیدن برای من ، که هنوز هم نمی توانم فراموشش کنم و به تنهایی سپری کردم. من آن را به عنوان یکی از بهترین اوقات خود یاد می کنم

و دوباره ، در آن سفر ، بلیط خریدم تا به شهری که خیلی دوست داشتم ، برای اولین بار در بوینس آیرس بروم ، تا تنها بروم و فقط هدیه تولد 30 سالگی خود را به من بدهم ... آن روزی بود که بودم به تنهایی ، فقط کتابهایم را با خودم می برم ، تقریباً مهمترین سفرهایی را داشته ام که خودم را ملاقات کردم و زندگی خود را با راه رفتن تنها در خیابانها با صدای درونی خودم در شهری ارزیابی کردم که فقط با خواندن کتاب برای آنها نمی دانستم 10 روز بدون صحبت با کسی

و باور آن دشوار است ، اما نقاط عطف زندگی من همیشه پس از این نفس های تنهایی رخ می دهد. این بار ، وقتی به آنچه می توانستم به تنهایی انجام دهم رسیدم ، صداقت بودن من ، بهترین پیچ و تاب زندگی من را به ارمغان آورد. تمام افکارم بی عیب و نقص بود ، من همه سوالاتی را که ذهنم را در این دوره های انفرادی گیج می کرد حل کردم ، جنبه هایی را که در این تعطیلات انفرادی با خودم جنگیدم به صلح وصل کردم ، همیشه از این اوقات تنهایی دگرگون بیرون آمدم.

اینجا تنهاست اینکه بتوانید تنها باشید ، بتوانید تنها راه بروید ، از همه چیزهایی که ذهن شما را مسدود می کند ، شما را می سوزاند ، منزوی شود و هرگز نمی توانید آنجا را ترک کنید. اینکه بتوانید وقت خود را صرف کنید و فقط وقت خود را اختصاص دهید و ببینید که این یک نیروی فوق العاده است. پس از تجربه این قدرت باشکوه ، این شجاعت و این آزادی ، بازگشتی وجود نخواهد داشت.